جهت مشاهده و دریافت صفحات روی آنها کلیک نمائید ...
بسم ربّ شهدا وصدّیقین
زندگی نامه شهید ابوالقاسم حدّادی
شهید اَبوالقاسم حدّادی درروستای ولیه واقع دربخش چهاردانگه ساری درخانواده مذهبی دیده به جهان گشود.دوران طفولیت را دردامان پدرومادرمؤمن خویش که با رنج وزحمت فراوان هزینه ی زندگی را تامین میکردند سپری نمود.
پدر شهید چون اهل قرآن ورساله وباتقوا بود وسروکارش باکتاب های مذهبی بود اکثراً درمراکز مذهبی درنوحه خوانی ودیگر مراسم شرکت میکرد وبنام ملّا ذکریا دربین مردم معروف بود وخانواده ی خود را دراین راه تشویق وترغیب می نمود.
پدرش به علت فقرمالی که داشت ناچاراً برای اِمرار معاش به قریه ی حمیدآباد کوچ کرده وشهید اَبوالقاسم حدّادی تاکلاس دوم ابتدایی را در دبستان حمیدآباد اِدامه داد وسپس به شهرستان ساری به بقیه ی تحصیلات ابتدایی خود را در مدرسه راهنمایی سید رضا بصیری (امیر کبیر) شروع وتا کلاس سوم راهنمایی ادامه داد.
دوران انقلاب اکثراً در راهپیمایی شرکت میکرد وبه صفوف تظاهر کنندگان می پیوست.از بَدو انقلاب اسلامی به صفوف مردم پیوست وهمیشه در مبارزه با منافقین کوردل وضد انقلاب داخلی بود.
چون عاشق انقلاب بود با از جان گذشتگی در سنگر انجمن اسلامی وگروه مقا ومت محل فعالیت می کرد. با شروع جنگ تحمیلی شهید خیلی علاقه داشت که به جبهه های حق علیه باطل برود.
باوجود علاقه ای که داشت در بسیج سپاه پاسداران شرکت نموده وپس از مدتی گزراندن دوره ی آموزشی در منجیل برای چند روز مرخصی بین دوستان وهمسنگران خود بازگشته بود.اظهار میداشت آرزو دارم پاسدار شوم وشهادت من در لباس پاسداری باشد و بعد از مرخصی به جبهه مریوان(توتمان دولبه) مقرر فرماندهی شهید عالیشاهی اعزام شده است. به طوریکه از همسنگران وی در جبهه نقل شده است در جبهه دعای کمیل و توسل میخواند ومعاون در جبهه و روز شهادت وی به اتفاق دکتر خدایی ماموریت یافته بودند که به قله ی مجاور بروند که در بین راه ترکش خمپاره به وی اصابت کرده ودرآخرین لحضات عمرش ذکر شهادتین را به زبان آورد وبا صدا کردن پدرومادر خود به درجه ی رفیع شهادت نائل گردید وبه لقاءا... پیوست.
او عاشق اسلام وانقلاب وامام بود وآرزوی زیارت کربلا را داشت ودر وصیت نامه خود ذکر نمود اگر شهید شدم عوض من کربلا را زیارت کنید.
والسلام تاریخ شهادت 5/8/62- در خاک عراق
تپه سنگ
وصیت نامه شهید ابوالقاسم حدادی
بسم تعالی
خدمت پدرعزیزم سلام
با درود فراوان به آقا امام زمان و نائب بر حقش امام خمینی وبا درود فراوان به رزمندگان اسلام.
سلام. پس از عرض سلام،سلامتی شما را از درگاه خداوند خواستارم.
امیدوارم که همیشه درزیر سایه ی ولی عصر بوده باشید واگر احوالی از فرزند خود ابوالقاسم حدّادی خود خواسته باشید به دعا گویی شما مشغول می باشد.
به هیچ وجه برای من ناراحت نباشید،اگر برای من بی خیال باشید روز شماریه این سه ماه برای شما به اندازه ی یک روز می گذرد. انشاءالله که برای من ناراحت نیستید.
به مادر بگویید اگر ناراحت باشی برای تو سه ماه به اندازه ی سه سال طول می کشد. بی خیال باشید تا زود بگذرد.
سلام مرا به رقیه-زینب-مریم-بی بی-احمد-مجید ومحمود برسانید.
امیر-جابر-مجتبی-آزیتا-سمیّه ودیگر بچه ها برسانید.
سلام ما را به یزدان-قربان-رجب گردان-علی خیاط-علی گردان-علی اصغر گردان وبرادر خلیل شمشیر بند و علی حدّادی برسانید.
به علی حدّادی بگویید که نامه نمی دهم.حوصله ندارم که نامه برای همه بنویسم وچون دو(2) یا یک(1) نامه می نویسم تا خبر سلامتی مرا داشته باشید.
دیگر عرضی ندارم بجز سلامتی شما.
28/6/62
آدرس من:
کردستان
مریوان-محورتوتمان دولبه-منطقه شهید عالیشاهی
مقر فرماندهی برسد بدست برادر ابوالقاسم حدّادی...